نیمه شب در پاییز

در نیمه شبی پاییزی تصمیم گرفتم حرفهام اینجا ثبت کنم . روزمرگی هام و هرچی فکرمو درگیر میکنه .

نیمه شب در پاییز

در نیمه شبی پاییزی تصمیم گرفتم حرفهام اینجا ثبت کنم . روزمرگی هام و هرچی فکرمو درگیر میکنه .

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

در هم

امروز وقتی ساحل  اومد تو کلاس و گفت که با آقای م حرف زدم و مشکل فریماه حل شد کلی خوشحال شدم . خوشحال شدم و فک کردم چقد این دختر خوب و خوش قلبه . واقعیت منم خیلی واسه فریماه ناراحت بودم اما نمیدونستم چیکار کنم . و بهش که میگفتم با آقای م صحبت کردی گفت آره و من دیگه پی اشو نگرفتم ....اما ساحل افتاده بود دنبال حل مشکل فریماه . و آخر موفق شده بود . 

فکر کردم من اغلب همینم . دست رو دست میذارم . به جای اینکه هر کاری از دستم بر میاد و فک میکنم حتی امیدی بهشون نیست رو انجام بدم فقط ناراحت میشم و دعا میکنم !!

دارم اینجا یاد میگیرم خیلی چیزا رو . خیلی خوشحالم که اینجا قبول شدم و از خانواده دور شدم . اول فکر میکردم از پسش بر نمیام و فک میکردم خیلی وابسته هستم اما اصلا ....دیگه اینطوری نیست ، به راحتی میتونم خودم تنها زندگی کنم حتی.

یکی از بزرگترین نعمتها اینه که آدمای خوبی سر راهت قرار بگیرن . و من سه تا از بهتریناشونو دارم . 

فریماه که واقعا اگه نبود مطمئنم اینجا به خوبی الان نبود . از بس این دختر شاد و شوخ و پرانرژیه . 

ساحل یکی از خوش قلب ترین و با معرفت ترین دختراییه که دیدم .

و امیر  . این بشر به قدری خوب و بی شیله پیله و مهربونه که حد نداره . اصلا فک نکنم تو زندگیش کسی رو ناراحت کرده باشه . 

بعدن نوشت : خوبیش خیلی خوبه و بدیش فاجعه :/

هر سه تاشون از خیلی جهات از من بهترن و من ازشون یاد میگیرم . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۰
nana kian