++ از شروع درسا خیلی خوشحالم . از این که غرق درسا بشم . غرق تو مقاله ها . واقعا امیدورام موفق بشم .یکم اینکه از درس فاصله گرفتم و خیلی مسائل یادم رفته نگرانم میکنه ولی نباید خودمو دست کم بگیرم . من واقعا بدون اینکه یک کلمه بخونم قبول شدم و اینطور هم نبوده که شانسی بزنم .
++ اونروز از یکی از پسرا حرف کشیدیم که در مورد هر کدوم از دخترا چیا میگین ؟؟ منو میگفت میگیم خیلی دختر با شخصیت و کاریزماتیکی !!!
خب یعنی واقعا من جذابیتی برا پسرا ندارم ؟؟؟ خب من پیشنهاد دوستیشونو قبول نمیکردم ولی آخه یعنی نباید پیشنهاد بدن ؟؟؟؟ یعنی اینقد ترسناکم که کسی جرات نداره بیاد جلو ؟؟؟
در حالی که به جرات میگم حداقل 2 تاشون رو مطمئنم از من خوششون میومد ولی در همون حد موند ، یه جورایی نا خواسته نذاشتم بیشتر بشه !
اونسری تو یه اکیپی دو تا از بچه ها با هم اوکی شدن بعد دختره از پسره پرسیده بود چرا من؟؟؟ پسره هم نه گذاشت نه برداشت ، برگشت گفت آخه کسی دیگه نشون نداد که از من خوشش اومده :دی
++ قبلا هم گفتم امیر اصلا نمیذاره کارمون به دعوا بکشه ؟؟ سریع کوتاه میاد و اونقد مهربونی میکنه که کلا من یادم میره میخواستم دعوا کنم .
یه چیزی که برام جالب بود امروز به فریماه گفتم منو بیشتر دوست داری یا امیر رو ؟؟ گفت جفتتونو یه اندازه دوست دارم . در حالی که من فکر میکردم الان میگه منو . بعد یکم فک کردم خودمم همینطورم . جفتشونو یه اندازه دوست دارم . هر کدوم رو یه جوری . بعد اینکه من اخیرا حساس شدم روی رابطه فریماه و امیر . با اینکه میدونم چیزی نیست و یه دوستی که از قبل بوده و بعد هم خواهد بود . اما گاهی حرصم میگیره از وابستگی امیر به فریماه .
نمیدونم حساسیتم درسته یا نه . ولی شاید بعده ها نتونم تحمل کنم و قید رابطه با امیر رو بزنم :/
++ پسرای هم کلاسیمون واقعا خاله زنک هستن . همه اش دنبال اینن که بدونن کی با کی دوست دوسته و یه چیزی هم بذارن روش راجع بهش حرف بزنم . فک کنم من بی حاشیه ترین فرد کلاس باشم . اکثرا از این مسائل دوری میکنم و سرم تو کار خودمه . دقیقا از کی شروع شد این دوری کردنم از حاشیه ها و گزگ ندادن دست این و اون؟؟؟
از ترم 1 کارشناسی که به گوشم رسید چند تا از پسرا فک میکنن من از یکی از پسرامون خوشم میومده !!! جالبه دو ترم بعد همون پسر سعی کرد با من دوست بشه منم اصلااااا بهش محل ندادم .یعنی یه چیز شدیدی محلش ندادم از ترس اینکه پسرا دست بگیرن :/