الان حس خود شاخ پنداریم خیلی فعال شده ! هیچ فکر نمیکردم اینقد شخصیت مهمی باشم :دی
با بچه ها قرار گذاشتیم ساعت 5 بریم بیرون . همون اکیپ همیشگی !
آهان راستی قبلش بگم که اکیپ حال به هم زن از دوره جوگیری خودش خارج شده و نرمال شده ! الان دیگه زوچ زوجی نیستیم و واقعا دوستیم همگی !
خلاصه داشتم میگفتم . ساعت شد 5 ما دخترا حاضر و آماده . دیدیم از پسرا خبری نشد . زنگ زدم بهشون . یکیشون خواب بود بقیه در تلاش که اونو بیدار کنن . ما هم قهر چسوندیم . گفتیم خودمون میریم بیرون بعدم به پسرا گفتم بیدارش نکنین نمیایم دیگه !
یه رب بعد همونی که خوابیده بود زنگ زد بهم . که لطفا من رو عفو بفرمایید از سر تقصیرم بگذرید قول میدم دیگه نخوابم :)) الان کجایین بیایم دنبالتون . و کلا همشون به تکاپو افتاده بودن از دلم در بیارن ! در حالی که من اونقدرا هم ناراحت نشدم ! خب بیچاره خوابش برده دیگه :دی
بعدم پسرای گرایش خودمون صبح بهم گفتن عصری بریم بیرون ! از اونجا که پسرای هم گرایشی خیلی تفلنن و ما واقعا هیج حرف مشترکی باهاشون نداریم گفتیم به اکیپ خودمونم بگیم بیان که جو قابل تحمل بشه !
پسرای اکیپ یکی یکی بهم پیام دادن که شنیدم با پسرای گرایش خودتون برنامه بیرون ریختین ! واقعا برات متاسفم دیگه اسم منو نیار ! :))
و بعد میگن نه با اونا نریم، باهاتون راحت میشن و شوخی میکنن !! یعنی تعصبشون تو آپاندیسم !
+ دیدین یه روزایی هر کسی که فکرشو میکنی و نمیکنی بهت زنگ میزنه و یه روز که احساس تنهایی میکنی هیج کی نمیگه خرت به چند؟؟ امروز از اون روزای پر تلفن من بود . با 14 نفر مکالمه داشتم !!!