از همه جا 8
وقتی به روابطم فک میکنم میبینم فقط از به هم زدن یکیش ناراحتم و دلم میخواست هنوز باشه . کسی که باهاش سفرهای نزدیک زیاد رفتم . و چقدر هم که خوش میگذشت . تایم های واقعا لذت بخشی داشتیم کنار هم . هنوز اون کوهستان رو یادمه .پاتوقمون . با ماشین میرفتیم بالای یه تپه مانند ! بادی که میوزید .سکوت اونجا . آخر سر از گلهای خودرو اونجا میچید بهم میداد !
یا اون دریاچه معرکه که هنوز عکسش کاور فیس بوکمه !
+ دیشب دوباره یادش افتادم ! فیس بوکمو چک کردم و در کمال ناباوری دیدم که عکسامو لایک کرده ! ازدواج کرده و خیلی دلم میخواد ازش بپرسم زندگیش چطوره ! خودمو دلداری میدم که ببین با اینکه ازدواج کرده به تو پیام داد و به خیال اینکه من شمارشو پاک کردم ( که نکردم ! ) شمارشو برام گذاشت و خواست بهش زنگ بزنم ، ببین اگه باهاش ازدواج میکردی با تو هم همینکارو میکرد و بعید نبود با دوست دخترهای سابقش در ارتباط باشه !
ولی تنها چیزی که میبینم لحظات فوق العاده ایه که باهاش داشتم !