ماجرای خیانت نازنین به فریماه
بعد از اینکه نازنین فهمید فریما با دوست پسرش در ارتباطه واقعا روحیه اشو از دست داد و خیلی ضربه خورد. یه طرف خیانت دوست پسرش از اونور هم دوستش!
حالا از یه طرف نازنین میاد باهام صحبت میکنه و ازم راهنمایی میخواد که کمکش کنم فریماه ببخشتش . از اونور فریماه بهم میگه به نظرت چیکار کنم ؟ در رابطه با نازنین . و اینکه حسابی روحیه اشو باخته و میگه حس میکنم من ایرادی دارم و خیلی به درد نخورم که اینقد بهم خیانت میشه ! من سعی میکنم اعتماد به نفسشو ببرم بالا و ازش تعریف کنم و بهش گفتم فقط انتخابات اشتباه بوده . حتی فکر میکنم زیادی خوبی.شاید همین باعث میشه بهت خیانت کنن. زیادی خوب بودن باعث میشه قدرتو ندونن .فک کنن که تو همیشه هستی تو هر شرایطی .
راستش منم یه حرف خیلی مزخرف زدم وقتی قضیه نازنین رو فهمیدیم که بعدش مثل چی پشیمون شدم . به فرماه گفتم تو طالعت خیانت اومده . خیلی ناراحتم که این حرفو بهش زدم . شاید خودشم به این قضیه فک میکرد اما شنیدنش از زبون یکی دیگه انگار قضیه رو تلخ تر میکنه .:(
اوایل به شدت از دست نازنین عصبانی بودم . حتی گفتم باید اتاقشو عوض کنه . تا 1 روز باهاش هم کلام نشدم ولی بعدش فک کردم که میتونست اصلا نگه . و اگه نمیگفت فریماه هیچوقت نمیفهمید. حتی دوست پسرش رو به این زودیا نمیشناخت که چه آدم پست فطرتیه . و ضمن اینکه فک میکنم از روی سادگیش بوده . بنابر این سعی کردم فریماه رو راضی کنم ببخشتش .